کتاب «ادبیات و فلسفه: پیوندها و گسستها» نوشته فرید پروانه، سعی دارد تا به این پرسش پاسخ بدهد که آیا میان فلسفه که از علوم عقلی به حساب میآید و ادبیات که در نقطه مقابل عقل، یعنی تخیل و احساس قرار دارد، ارتباطی وجود دارد؟ درواقع در این کتاب مختصر، نویسنده کوشیده تا در قالب درسگفتاری کوتاه، آراء و دیدگاههای فیلسوفانی که در باب ادبیات سترگ و جدی، اندیشه و پرسندگی داشتهاند، مرور و بررسی کند. در این اثر همچنین خواننده با مسائل و مقولههایی چون چیستی ادبیات و فلسفه و تاریخچه آراء فیلسوفان از دوران باستان تا دوران کنونی به اجمال آشنا میشود.
نویسنده در مقدماتی که برای ورود به بحث دیالکتیک فلسفه و ادبیات مطرح میکند میگوید اگر به آرای فیلسوفان رجوع کنیم، شاید بتوان دلیلی محکم پیدا کرد: فلسفه با ادبیات در نزاع است. این یکی از پاسخهای مستعجل و بلافصل به این پرسش است که سبقهای بیش از دو هزار سال دارد؛ اما اکنون به این پاسخ با تردید نگریسته میشود. پاسخ دیگر را میتوان از فلسفه گرفت: چه بسیار فلاسفه که متون فلسفی را با خصلتی ادبی نگاشتهاند. همانگونه که امروزه میان علوم مختلف ارتباطات گسترده یافت میشود (مثل فیزیک و ادبیات) میان ادبیات و فلسفه هم ارتباط بس قدیمی وجود دارد.
او تاکید میکند که فلسفه رشته مادر است و حتی رشتههایی همچون ریاضی و اقتصاد از دل این علم پدید آمدهاند. پس اگر ریاضی و اقتصاد قدیمیترین فرزندان فلسفه نامیده شوند، روانشناسی و زبانشناسی در زمره نورسیدگان این مادر هستند و در همین چارچوب متذکر میشود که ادبیات در مقایسه با این علوم رشتهای تحقیقی و پژوهشی با ویژگیهای کمی به نظر نمیرسد و از آنجا که رشتهای ذوقی و به تعبیر امروزیتر کیفی است، عموماً بررسی آن را روشمند نمیدانند.
دسته بندی موضوعی | موضوع فرعی |
علوم انسانی |
فلسفه
|